ویرانی

درون ذهن من هرگز نمیمیرد کسی

مرگ احساس مرا ماتم نمیگیرد کسی

رفته ام من سال ها از خاطرات این و آن

یک سراغ ساده هم از من نمیگیرد کسی . . . 

 

 

هیچکس ویرانی ام را حس نکرد

وسعت تنهایی ام را حس نکرد

در میان خنده های تلخ من

گریه پنهانی ام را حس نکرد

آنکه با آغاز من مانوس بود

لحظه پایانیم را حس نکرد . . . 

 

 

 

سلام 

 

من برای عمل عرفان خونه رفته بودم الان برگشتم خوشحالم که تونستم مفید باشم تو اون شرایط و موقعیت من که حس مادری نداشتم (علی رغم علاقه شدید به عرفان) تونستم اونجا بهتر از مادرش رفتار کنم و از صمیم قلب برای شفای همه ی مریضا دعا میکنم به خصوص برای بچه های مریض که نگاهشون جیگر آدمو می سوزونه. 

تکلیف کار آزمایشگاهیم هنوز معلوم نیست جلسه ی  اساتید گرام هنوز که هنوزه برگزار نشده . 

مقاله ای که برای کنگره ی زراعت نوشته بودم یک مرحله داوری شده و ازم خواسته بودن که ایراداتشو رفع کنم این کارو کردمو فرستادم با خدا. من باید چند تا اکسپت برا دفام داشته باشم وگرنه بیچارم و به قول استادم ما هم دیگه نمی تونیم ازت دفاع کنیم. 

 

مقاله ی دیگه ای برای کنگره ژنتیک نوشتمو و فرستادم البته هنوز رجیستریش نکردم ۵شنبه ۲ اردیبهشت داوری میشه . خدایا. 

 

در مورد اکسپت های کنگره های خارجی نمیدونم که آیا مورد پذیرش داورا هست یا نه چون رجیستری اونا خیلی گرونه و اگه فقط یه پذیرش میلی کافی باشه می تونم بگم که از کنفرانس زیست شناسی افریقای جنوبی ۲ تا اکسپت گرفتم ( اینو مدیون کمکای مریم عزیزم هستم که برا م سایتاشو پیدا کرد و فرستاد ) اگه اکسپت اینطوری مورد پذیرش باشه خیلی عالیه