برای تو که مثل خواهرم عزیزی محبوب من

سلام محبوب عزیزم خدا میدونه نوشتن این پست چقدر برام سخته محبوب برات خیلی دعا کردم و از خدابرای تو و خواهرای عزیزت صبر خواستم محبوبم اینو فقط و فقط نوشتم تا بدونی تو این غم بزرگ تنها نبودی منم از راه دور باهات گریه کردم و خدا میدونه لحظه به لحظه یادت بودم. محبوب خودت خوب میدونی که بانو زائر امام حسین بود میدونم که امام حسین پشت و پناه زائراشه و زائراش براش عزیزن اینم یه جور پذیرایی بود از بانو. محبوب تو رو خدا دیگه بسپار مامانتو به خدا . قربون دل غمگینت برم به خدا بانو برام خیلی عزیز بود و الان هم عزیزتر براش خیلی دعا میکنم خیلی وقتا باهاش حرف میزنم الان حس میکنم بهم نزدیکتره و صدامو میشنوه. محبوب منم یه دخترش بودم و از وقتی با تو دوست شدم با مامانت زندگی کردم به خدا برام عزیزه محبوب منو غمخوار حقیرت بدون فقط همین. خیلی شرمندتم که نتونستم بیام پیشت خدا میدونه دلم میخواس پر در بیارم بیام پیشت ولی از دست من چه کاری ساخته بود. دیگه هیچی نمیگم....

نظرات 1 + ارسال نظر
ژوپی پنج‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:16 ب.ظ

پس چرا به من نگفتین چه اتفاقی افتاده. من تازه الان فهمیدم. خیلی ناراحت شدم. این همه وقت ازش بیخبر بودم.

ژوپی جونه من به خدا قسم نمیتونسم در ضمن فک نمی کردم بیخبر باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد