فراغت

راستی یادم رفت بگم کلاس خیاطی ثبت نام کردم از شنبه شروع می شه هفته ای ۳ روز بدون الگو.دوره فشرده ۳ ماهه که قراره  از شیر مرغ تا جونه آدمی زاد تو این ۳ ماه بهمون یاد بدن. الله و اعلم. 

بعد از آزمون

سلام 

بعد از آزمون اومدم اصلا دلم نمیخواد در موردش حرف بزنم چون حسابی حرصمو در آورد به حدی که تا ۲ روز گیج می زدم.ما گفتیم آزمون سراسری بشه تازه بداز بدتر شد.این آزمون به هیچ عنوان تخصصی نبود تماما اطلاعات عمومی سوزنده ترین قسمتش این بود که برای رشته تخصصی من که هفت سال آزگار درسشو خوندم فقط ۱۰ تا سوال اومده بود فکر کنین یه آزمونی که از یه صبح تا شب براش سر کار باشی فقط ۱۰ تا سوالنمیگم زیاد خونده بود ولی انصافا دروس تخصصیمو کامل خونده بودم و انتظار داشتم که وضعیت بهتر باشه ومیتونم به جرات بگم کسی که تو این آزمون قبول بشه به هیچ عنوان تو رشته مورد نظر تخصصش سنجیده نشه.چند تا سوال اول هوشش متون فلسفی بود که اول آزمون جای مبوبو خالی کردم شاید اون بود بهتر می تونست از پسش بر بیاد . بگذریم.... 

بعد از آزمون توی حوضه امتحانی طاهره یکی از بچه های ارشد دانشگاه خودمونو  دیدم  که پیشنهاد داد گلستان شهدا بریم من که تا حالا نرفته بودم قبول کردم با هم رفتیم اونجا و از همه قشنگ تر توفیقی شد سر مزار شهید خرازی و شهید احمد کاظمی که قبرشون بغل همه بریم.طاهره جان ممنونم. به طاهره می گم این شهدا چقدر زود روند تکاملو طی کردن که الان اینقدر تو سن جوونی اینجا خوابیدن. لابد روند تکاملی ما هم خیلی کنده. ژوپی اونجا خیلی به یادت بودم به خصوص سر مزار شهید خرازی چون منو خیلی زیاد یاد شهید همت می نداخت. 

بعدش برای اینکه حسابی خستگی آزمون از تنمون در بره رفتیم لب زاینده رود و به یاد دوستان بستنی زدیم.خیلی لطیف بود ولی با کمال غصه می تونم بگم که آبش یه باریکه لاغر  کف رودخونه بود به حدی که ملت از عرض رودخونه رد میشدن. ای وای خدایا به داد تابستون برس و محصولات کشاورزی.

عید

سال جدید ۱۳۹۰ رو به همه دوستای گلم تبریک می گم 

خدایا این سال جدید رو برای همه ما سالی پر از سلامتی زیبایی خوشی و شادی و سرنوشت های خوب و زیبا قرار بده 

 

به قول امیر حسین که توی پیک نوروزیش که گفته بود یه دعا کنید نوشته بود: 

خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار