گذر ایام

سلام 

شروع به زبان خوندن کردم با کتاب ۵۰۴ و لایتنر شروع کردم و تا حالا خوب پیش رفتم. یه سرچ کلی و مفصل هم توی آموزشگاهای زبان انجام دادم و قراره توی دوره های ESLشرکت کنم ظاهرا 8 ترمه با 8 کتاب .من تعیین سطح دادم ترم 4 افتادم.  

در ضمن تمام تلاش های بی وقفه ی من برای کار پیدا کردن و تدریس حتی نیم واحد درسی بی نتیجه موند.چیز عجیبی نباید میبود شاید توقع من زیادی بالا بود که بعد این همه درس خوندن چنین انتظاری داشتم. بگذریم.... 

از دبیرستان غیرحضوری پیشنهاد تدریس بخشی از کتاب پیشدانشگاهی به من داده شد طی چند جلسه محدود. منم قبول کردم احتمالا در عرض 2 هفته ای جمع و جور بشه. 

شاد باشین

نظرات 2 + ارسال نظر
ژوپی پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:02 ق.ظ

سلام بر عزیز دلم
ما که همواره یادتان را در دل زنده نگه داشته ایم. از این که تصمیمات انتحاری گرفتی خیلی خوشحالم. گاهی در بسته برای اینه که تو بری سراغ یه راهی که اگه اون در باز بود عمرا میرفتی سراغ یه راه دیگه. مطمئنا توی این هم خیریتی بوده. هر چند قبول دارم که تحملش سخته. منم یه دوره تجربه اش کردم . بعد تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدم و کلا زندگیم عوض شد. حالا خدارو خیلی شکر میکنم که اون موقع ها اون درها رو که به نظر خودم خیلی بهشون محتاج بودم به روم بست و باعث شد من برم سراغ یه در دیگه و یه راه دیگه. هرچند اون موقع متوجه نبودم و تحملش برام دردناک بود. قضیه حکمت و رحمت و در دیگر است عزیز دل خواهر

سلام عزیز دلم آره مثل همیشه راس میگی. و منم قبول میکنم .یاد اطاق ۴۳به خیر یعنی یاد آدمای اون موقش

محبوبه سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:18 ق.ظ

سلام. خیلی خوشحالم. شدیدا با نظر ژوژی موافقم. برای منم همیننه یه یذره وضعیت فرق می کنه. برات دعا می کنم که این کار ادامه کارای بزرکت باشه. واقعا یادش به خیر. دوران خیلی خوبی بود. اصلا فراموشش نمی کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد