در ادامه

دیگه امروز کارهام تموم شد. نزدیک ۲هفته ای بود اینجا بودم پیش پریسا. دیدار دوستا و بچه های قدیمی به جز ضدحال دزدی در کل ریکاوری خیلی خوبی بود. ژوپی رو هم دیدم و این منو خیلی خوشحال کرد. مینا هم دفاع کرد و این وسط هم قسمت شد قم و جمکران با دانشگاه برم. اینجا انگار همه چیه پارسال در حال تکرار شدن بود بچه های پایا ن نامه دار و استرس ورود به ترم ۶. خیلی گناه داشتن واقعا زندگی یه دکمه ی ریپیته همین. فردا عازم ولایتم .

بار دیگر سرقت

اومده بودم دانشگاه برای صحافی پایان نامه ها که توی دانشگاه موبایل و کیف پولم به سرقت رفت. خیلی ناراحتم. 

عجب روزگاریه

ثبتنام

سلام اومدم کافی نت تا در مورد آزمون دکترا و ثبت نامش یه خبرایی بگیرم دستم که از بچه ها کوتاهه ببینم چی میگذره.

بیکاری

چند وقت پیش برنامه ی سمت خدا رو میدیدم که در مورد بیکاری صحبت میکردن حج آقا ماندگاری گفتن که بیکاری باعث قساوت قلب و بروز افکار شیطانی و برآورده نشدن دعاها میشه. خیلی دلم گرفت. یکی دو جای دیگه سر زدم و اومدم نشستم به مقاله نوشتن. یه چیزایی نوشتم تا کاملش کنم ولی چرا دست و دلم به کار نمی ره؟