شیطنت

از وقتی که دروس تئوری ارشد تموم شده دو سه سالی می گذره از اون به بعد من سر هیچ کلاسی به طور رسمی ننشسته بودم دیگه همش مطالعه و پایان نامه بود تا الان که کلاس زبان میرم و وقتی دوباره پس از مدت ها روی صندلی کلاس نشستم یهو ذوق زده شدم احساس کردم چقدر دلم واسه کلاس و صندلی و آموختن تنگ شده انگار مارو آفریدن که فقط درس بخونیم همین.امروز وقتی سر کلاس مصوم دوستم معنی لغتا رو دور از چشم استاد بهم می رسوند و آخرش استاد فهمید و کلی خندیدیم یادم به همه ی شیطنتهای سر کلاسی افتاد و از این جور کارا. خلاصه کلی دلم تنگ شد.

نظرات 1 + ارسال نظر
ژوپی دوشنبه 17 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:58 ب.ظ

خوب کاری کردی عملتو تاخیر انداختی. زبانتو تموم کن. باخیال راحت برو. آزمون دکترا خودش دروس عمومی مثل زبان وریاضیو هوش داره با سه تا از درسای تخصصی هررشته. نمیدونم برا شما هم همینه یا نه. برو سایت وزارت علوم گاهی. من مشغول درسام. خیلی کارامون زیاده.توقع بالا. تازه فهمیدم استاد چیه. اینجا من ذوق زده شدم از استادا.اما بچه های خودشون عادین و راضی نیستن زیاد. مثل ما سختی ندیدن که قدر عافیتو بدونن. رفتم استاد راهنمای قبلیمو دیدم.ومدیر گروهمون. مدیر گفت گاهی بیا. اگه شد حق التدریس برا کارشناسیا. باید یه روز برم با استاد مربوطه هماهنگ کنم. نمیدونم بشه یا نه.اما اگه بشه محشره.مدیر گفت برا استخدام تو الویتی تا جایی که دست ما باشه. یعنی اگه از فیلتر وزارت بگذرم و پرونده برا انتخاب نهایی بره دست گروه. دعا کن. همه چی فعلا حرفه. راستی فرزانه قبول شده آره. خبرت درسته. راستی تمرین فوتسالم میرم با این پیزوری بودنم. دیگه خبری نیست جز التماس دعا. دلم برات تنگ شده. بوس و بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد