وای

بعد از هماهنگی های زیاد و کلی دردسر دفاع شد ۳ شنبه ساعت ۸ صبح. ساعتش خوب نیست همه خوابن کسی شرکت نمی کنه. ولی از بس عوض شد منم دیگه حرفی نزدم. استرس دارم ترسم شروع شده.  

مطالبم خیلی زیاده تقریبا نصف پاورپوینتمو ساختم حدود۱۱۰ تا اسلاید شد باید سرعت گفتنمو زیاد کنم. 

دوباره که پایان نامه رو ورق می زدم متوجه شدم که عنوان دو تا از جداولمو رو اشتباه نوشتم. دیگه رفته دست داور گفتم خدایا تو ستارالعیوبی داورا متوجه نشن. 

 

ببینم چی می شه دیگه. 

دوشنبه باید برم تهران هماهنگی سالن و خرید پذیرایی. 

یکشنبه پیش دفاعه. من فقط فردا رو وقت دارم کارمو حاضر کنم. 

 

ماه پیش دفاعه یکی از بچه های دکترا بوده می گن خیلی بهش گیر دادن منم می ترسم. 

هانیه دوستم می گفت دفاع تو این دانشگاه یعنی ۲۰ دقیقه از رو پاورپوینت خوندن پس دیگه نگران نباش. ولی بازم می ترسم. 

یکی دیگه از همکلاسیام می گفت نمره مهم نیست فقط به آزادی و رهایی از این زندون فکر کن.

نظرات 2 + ارسال نظر
ژوپی یکشنبه 20 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:14 ق.ظ

آخه استرس نداره. خیلی راحته. ولی تازه مگهخ اگه قرار باشه ناراحت باشه آخرش بیشتر از اون چیزی که تا حالا کشیدی قراره سرت بیاد؟ پس نگران نباش. تو نسبت به تمامی فحش های اساتید آب بندی شدی. با قدرت به دفاعت و رهایی فکر کن. تو الان یه پرنده ای

لیلا چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:45 ب.ظ

فاطمه جون بهت تبریک میگم که بالاخره با موفقیت به آخر خط رسیدی و برات آرزوی پیروزی و خوشبختی در تمامی مراحل زندگی می کنم.

لیلای عزیزماز صمیم قلب این روز رو برای تو هم می خوام ممنون .
ولی بدون هیچ وقت نقطه ای رو که ما می گیم آخر خط نیست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد