قصه پر غصه من

دوباره برگ دیگری از ظلم اساتید این دانشگاه در زندگی من رقم خورد و شوک وحشتناکی به من وارد شد. الان که حالم کمی بهتره دارم می نویسم. فصل اول پایان نامه آذرماه نوشته و تحویل اساتید گرانقدر راهنما شد. ورژن جدید فصل اول با اصلاحات اساسی به همراه فصل دوم اسفند ماه دوباره تحویل شد. و من از بس گفتم تورو خدا این فصلای منو بخونین زبونم مو در آورد و چقدر بده که یه دانشجوی تحصیلات تکمیلیو این طوری دور سر بدوونن. خلاصه خونده نشد که نشد تا در نهایت پایان نامه تکمیل شده من خدمت اساتید برده شد ومن چقدر التماس کردم که من میخوام دفا کنم . استاد اولم گفت من ببرم خونه نمیخونم باید بیای پیشم بشینی تا بخونم. گفتم باشه یه هفته تمام هرروز صبح رفتم تهران و شب برگشتم تا بالاخره یک دور پایان نامه من خونده شد ( بماند که دردسرای تهران رفتن و شلوغیای مترو که آخرهفته احساس کردم تمام استخونای بدنم شکسته). حالا مونده بود استاد راهنمای دوم و گذر از ۱۰۰۰۰ خوان رستم. ایشون هم که اصولا در دسترس نیستن. بین این اوضاع و احوال که بارقه های امید من برای دفاع بیشتر شده بود بنده مجوز دفاعمو گرفتم و تاریخ دفاع من با تایید اساتید محترم دوشنبه ۱۴ تیر اعلام شد ومن در بین خوف و رجا از طرفی امید به دفاع داشتم و از طرفی چشمم از همکاری این اساتید آب نمیخورد می ترسیدم خلاصه پایان نامه رو تحویل استاد دوم دادم و با شادی و شعف مشغول تهیه پاورپوینت دفاع شدم . یکشنبه رفتم تا پایان ناممو تحویل بگیرم که به یک بار کوه امید و آرزوی من ویران شد پایان نامه ای که ۶ ترم از جونم براش مایه گذاشته بودم به طرز بسیار فجیعی توسط استادم مورد اهانت قرار گرفت. و تمام پایان نامه منو زیر سوال برد ( یکی نیست بگه مگه راهنمای من شما نبودید).  تمام ایرادهاشون الکی بود از من خواست نحوه نگارشمو عوض کنم منم قبول کردم هرچی براورد کردم دیدم کار یک روز بیشتر نبود ایرادش محتوایی نبود و به نظر خودم برای من که اولین ارائه پایان نامه بود کاملا طبیعی به نظر می رسید ولی متاسفانه با لحنی بسیار فجیع ابراز شد. 

اومدم اطاق تا حدی رفع کردم فرداش رفتم پیشش و گفتم حق من بعد از ۶ ترم این نبود من صبح تا شب توی اون آزمایشگاه کار کردم اون وقت شما به من تهمت کم کاری میزنین تمام رفرنسای من اوریجینال بود اونوقت شما به طرز بسیار بدی به من گفتید که رفرنسامو از بقالی سر کوچه گرفتم به نظر شمااین طرز برخورد درسته. و کلی صحبت دیگه و تنها جواب ایشون این بود که اخلاق من همینه ( از اولشم می دونستم که این طرز برخورد در این مجموعه اعم از کارمند و استاد بهتر از این نمیشه). استاد اولی هم که مثلا دو هفته قبل قرار  بود برای من نامه داور بنویسن الان دقیقا به مدت ۶ روزه که به هیچ عنوان جواب تلفن نمیدن مثلا من ۵ روز دیگه دفا دارم . 

فعلا همه چی کنسله.  و خیلی راحت تورو از سر خودشون باز می کنن و چه راحت ادعای دین و دیانت می کنن. صدای منو کی باید بشنوه؟ که به نظر من ضعیفترین دانشجوها ما تحصیلات تکمیلیا هستیم. چقدر دیگه دنبال دفا بدووم نمیدونم. همه انگیزه و انرژی من برای دفاع گرفته شد البته این اولین باری نبود که چنین بلایی سرم میومد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد