ای خدای خوب و مهربون

سلام  

 

ای خدای خوب و مهربان تورو شکر می کنم با تمام وجودم گرچه از ادای شکر تو عاجزم ای خدای من تو مهربون و بزرگی و من نمیتوانم ذره ای شکر تورو به جا بیارم تو صبر کردن رو به من آموختی و توان اون رو به من دادی  

کار پایان نامه من تموم شد با همه زجرا و سختیاش و من پرینت نهاییشو گرفتم . مونده کارای دفام دعام کنین که به خوبی و بدون مشکل دفا کنم خیلی محتاجم دوستای خوبم

تشکر از خدا

اگر از شرایط زندگی خود راضی نیستید و یا اگر فکر می کنید همه چیز بر وفق مراد شما نیست بهتر است نگاهی به متن زیر بیندازید

به نکته‌هاى زیر توجه کنید:

اگر امروز صبح سالم از خواب برخاستید، قدر سلامتى خود را بدانید زیرا یک میلیون نفر تا یک هفته دیگر زنده نخواهند بود.

اگر تاکنون از آسیب‌هاى جنگ،

تنهایى در سلول زندان، عذاب شکنجه،

یا گرسنگى در امان بوده‌اید،

وضعیت شما از وضعیت ۵۰۰ میلیون نفر در دنیا بهتر است.

اگر می‌توانید بدون ترس از زندانى شدن یا مرگ، وارد مسجد (یا کلیسا) شوید، وضع شما از ٣ میلیون نفر در دنیا بهتر است.

اگر در یخچال شما خوراکى و غذا وجود دارد،

اگر کفش و لباس دارید،

اگر تختخواب و سرپناهى دارید،

در این صورت شما از ٧۵٪ مردم جهان ثروتمندتر هستید.

اگر در بانکى حساب دارید، و اگر در جیب‌تان پول دارید،

شما به ٨٪ مردم دنیا که چنین شرایطى دارند تعلّق دارید.

اگر شما این نوشته را می‌خوانید، از سه خوشبختى بهره‌مند هستید:

۱- یک کسى به فکر شما بوده است.

۲- شما به ۲۰۰ میلیون نفرى که قادر به خواندن نیستند تعلّق ندارید.

۳- و … شما جزو ١٪ از مردم دنیا هستید که کامپیوتر دارند.

به قول یکنفر:

         طورى کار کنید که انگار نیازى به پول ندارید،

   طورى عشق بورزید که انگار هرگز آزرده خاطر نشده‌اید،

          طورى برقصید که انگار هیچکس شما را نمی‌بیند،

          طورى آواز بخوانید که انگار هیچکس صداى شما را نمی‌شنود،

          و بالاخره طورى زندگى کنید که انگار زمین، بهشت است.

          و همیشه خدا را  شکر کنید

 

برگرفته از وبلاگ تشکر از خدا

رویا

رویا با من و لیلا خیلی حرف زد ساعت ها 

 

از قناعت تو زندگی حرف زد و گفت پول و لباس و... همه چی باید در حد خودش باشه با یه زندگی ساده هم می شه خوشبخت بود اون چیزی که مهمه تن سالم و دل خوشه اگه این دو تا رو نداشته باشید زندگی به چشمتون سیاهه . گفت آیا خدا رو به خاطر این دو تا نعمت خیلی بزرگ شکر می کنین؟ 

 

در مورد ارتباط برقرار کردن با دیگران به خصوص توی محیط کار برامون حرف زد که حدود آدم ها رو بشناسیم و برای هر کسی در حد خودش و با توجه به ظرفیتش وقت بذاریم گفت به نظر من آدم ها برای برقراری ارتباط زیاد لازم نیست که اتو کشیده و شسته رفته و مبادی آداب باشن. 

 

و در مورد همراه کردن دیگران با خود گفت همه ی انسان ها زیبایی  انرژی و شادی رو  به طور فطری دوس دارن و اگه شما این هارو به اونا بدین به طور حتم با شما همراه خواهند شد. 

 

به ما گفت که از دوستی ها استفاده کنین در جهت یاد گرفتن علم و دانش طرف مقابل  و دوستی خودشو اکرم رو مثال زد و گفت که چقدر از این دوستی در جهت یادگیری خودباوری و اعتماد به نفس استفاده کرده.  

 

رویا در مورد عدم تساوی ها و تضادهای طبقاتی صحبت کرد. اون گفت این تفاوت ها و تضادها باید وجود داشته باشه  و همین تضادهاست که باعث پیشرفت می شه .مثال زد که اگه ما  توی یک کشور نه توی یک شهر نه و توی یک روستای کوچک تساوی رو برقرار کنیم سنگ روی سنگ بند نیست. آدم ها برای انجام وظایف مختلف نیاز به موقعیت های متفاوت دارن پست های کلیدی باالتبع مزایا و حقوق بیشتری رو می طلبه. محیط کار خودشو مثال زد و گفت توی محیط کار  اگه با کسی که کارفرماست و سالهای سال خدمت کرده با منی که یک کارمند تازه و بدون تجربه هستم از لحاظ موقعیت و حقوق مساوی باشیم پس تکلیف تجربه کاری چی می شه؟

یاد یاران

سلام  

دو سه روزیه که رویا اومده پیشمون به یاد خاطرات تابستون و کارهای رویا که محبوب و مریم خوب الان میدونن. رویا دختر با نمکیه و من خیلی دوسش دارم. الان لیلا، پریسا و رویا هر سه تاشون شمالی حرف می زنن. به قول لیلا کلاس فشرده ی زبان مازندرانی برام گذاشتن به خاطر بک گراند قبلی من از لحجه ی شمالیو و این کلاس فشرده من تا 95% کاملا صحبتاشونو می فهمم. الانه که تاثیر لیسنینگو دارم درک میکنم. 

لپتاپم به خاطر استفاده باالاجبار از فلش و رودروایسی برخی دوستان به شدت ویروسی شده بود به حدی که دیگه قابل استفاده نبود از طرفی قند هم که دیگه کار نمیکرد من موندمو و دنیایی از ویروس و بیچارگی تا اینکه توفیق اجباری نصیبم شد و طی یک اقدام انتحاری ویندوزمو عوض کردم البته به کمک فاطمه دوستم. الان سون دارم خداکنه به لپتاپم بسازه. 

 

من موندمو یه پایان نامه ی نخونده استادم نمیخونه چیکار کنم اعصابم داغونه. 

 

نمره سمینار تخصصیم بالاخره بعد از 3 ماه خفت و خواری و التماس که به دلایل نا معلوم از طرف استاد راهنما ی عزیز رد نمی شد ، ثبت شد با نمره ی 6/19 ، استاد راهنمای  من که به شدت نسبت به من لطف دارن فرمودند سمینارت خیلی خوب بود از نظر بقیه اساتید 20 است ولی من بهت می دم 6/19 . اقبال منو می بینید اون 40 صدمو حلالش نمیکنم چون لایق 20 بودم .

پذیرش

سلام دوستای خوبم 

 

مقاله ی من با عنوان "بررسی بیوشیمیایی و ژنتیکی پروتئین های ذخیره ای در 10 لاین گندم دوروم" در یازدهمین کنگره ژنتیک دانشگاه شهید بهشتی پذیرفته شد. باید تا یکشنبه 2 خرداد پوسترو آماده کنم و ببرم. الان توی آزمایشگاهم با دکتر یه کم روش کار کردیم. دلم گرفته وحشتناک امروز تقریبا بیشتر بچه ها رفتن خونه لیلا هم رفته و من بیش از پیش تنها شدم محبوب خاطرات تابستون داره برام تداعی می شه . اوضاع روحیم اصلا خوب نیست کاش زودتر هفته ی بعد شه تا بچه ها برگردن.

یه روز دیگه

امروز کلاس شنا داشتم خیلی راحت توی عمیق شنا می کنم مربیم ازم راضیه و من خیلی از این موضوع خوشحالم. بعدش رفتم ازمایشگاه استخراج DNA کردم باندش عالی بود و کلی آبروم جلوی دکتر حفظ شد چون قضیه حیثیی بود. می خوام به دکتر بگم برام گواهینامه ی تدریس این کارگا ه ها رو بدن برای رزومم خوبه. بعد از مدتی آز نرفتن کلی چسبید.  

دیشب یکی از بچه های لاین که ارشد مشاوره می خونه اومد از من و لیلا خواست که فرداشب بریم اطاقش قرار بود یه گروه تشکیل بده با موضوع مرگ. خیلی جالب بود من کلی استقبال کردم ولی خواهش کرد که داریم میام یه وصیت نامه هم بنویسیم . تنم لرزید آخه من هیچ وقت به طور جدی به وصیت نامه فکر نکرده بودم و حالا باید تا فردا شب یه وصیت نامه تنظیم کنم. 

 

هوا ابری و زیباست 

 

پی نوشت: خدای مهربانم به خاطر همه ی داشته ها ونداشته هام هزاران بار شکر 

 

  

نمایشگاه کتاب

دیروز با پریسا رفتیم نمیشگاه کتاب خیلی خوب بود. حداقل از خوابگاه بیرون اومدن و جنب و جوش مردمو دیدن خیلی برامون هیجان انگیز بود. چون روزهای تقریبا اخر نمایشگاه بود از شلوغی و ازدحام هم خبری نبود و خیلی راحت غرفه ها رو دیدیم گرچه کتاب خاصی در نظر نداشتیم تعدادی کتاب زبان خریدیم  تا به قول بچه ها آرشیومونو کامل کنیم ،من یک کتاب بیوانفورماتیک هم خریدم . 

 با سرویس دانشگاه برگشتیم و من سریع رفتم تا به کلاس زرزومه نویسی که توی دانشگاه برگذار می شد برسم. کلاس 2 ساعت طول کشید با اینکه خیلی خسته بودم ولی خیلی چیزا یاد گرفتم . مفید بود و راهکارهای کلیدی در نوشتن یک رزومه عالیو برامون توضیح دادن. به قول آقای سعادت روشن استاد کلاس، یک رزومه ی خوب برگ برنده ی شما برای استخدام است . بعدش هم 15 سوال اساسی که در مصاحبه ها می پرسن رو گفتن با جواب های اونا. استاد می گفتن که این سوالا کاملا روانشناسی شدن و شما بایدبافکر به اونا جواب بدین. حالا ما باید رزومه هامونو بنویسیمو ببریم . این کلاس مدرک هم داره. 

 

ویرانی

درون ذهن من هرگز نمیمیرد کسی

مرگ احساس مرا ماتم نمیگیرد کسی

رفته ام من سال ها از خاطرات این و آن

یک سراغ ساده هم از من نمیگیرد کسی . . . 

 

 

هیچکس ویرانی ام را حس نکرد

وسعت تنهایی ام را حس نکرد

در میان خنده های تلخ من

گریه پنهانی ام را حس نکرد

آنکه با آغاز من مانوس بود

لحظه پایانیم را حس نکرد . . . 

 

 

 

سلام 

 

من برای عمل عرفان خونه رفته بودم الان برگشتم خوشحالم که تونستم مفید باشم تو اون شرایط و موقعیت من که حس مادری نداشتم (علی رغم علاقه شدید به عرفان) تونستم اونجا بهتر از مادرش رفتار کنم و از صمیم قلب برای شفای همه ی مریضا دعا میکنم به خصوص برای بچه های مریض که نگاهشون جیگر آدمو می سوزونه. 

تکلیف کار آزمایشگاهیم هنوز معلوم نیست جلسه ی  اساتید گرام هنوز که هنوزه برگزار نشده . 

مقاله ای که برای کنگره ی زراعت نوشته بودم یک مرحله داوری شده و ازم خواسته بودن که ایراداتشو رفع کنم این کارو کردمو فرستادم با خدا. من باید چند تا اکسپت برا دفام داشته باشم وگرنه بیچارم و به قول استادم ما هم دیگه نمی تونیم ازت دفاع کنیم. 

 

مقاله ی دیگه ای برای کنگره ژنتیک نوشتمو و فرستادم البته هنوز رجیستریش نکردم ۵شنبه ۲ اردیبهشت داوری میشه . خدایا. 

 

در مورد اکسپت های کنگره های خارجی نمیدونم که آیا مورد پذیرش داورا هست یا نه چون رجیستری اونا خیلی گرونه و اگه فقط یه پذیرش میلی کافی باشه می تونم بگم که از کنفرانس زیست شناسی افریقای جنوبی ۲ تا اکسپت گرفتم ( اینو مدیون کمکای مریم عزیزم هستم که برا م سایتاشو پیدا کرد و فرستاد ) اگه اکسپت اینطوری مورد پذیرش باشه خیلی عالیه

اهدای عضو=اهدای زندگی

سلام  

 

 

من و محبوبه و بلافاصله بعد از ما لیلا عضوسایت اهدا عضو شدیم . که اگه مرگ مغزی شدیم اعضای بدنمونو اهدا کنن. دو ماه دیگه هم کارتش میاد. 

به محبوب میگم همراه داشتن این کارت و هرزچندگاهی نگاه به اون در تحمل سختیای زندگی خیلی کمک می کنه چون  فانی بودن این دنیا برات تداعی می شه. 

 

من شما رو دعوت به عضویت در این سایت می کنم. حتی اگر هم شده بهش سری بزنین.  

 

آدرس سایت:www.ehda.ir

اهدا عضو

سلام  

 

من اراده کردم و در اسرع وقت می رم عضوامو اهدا می کنم منظورم عضویت در سازمان اهدا عضو شما رو هم به انجام اینکار دعوت می کنم

 

من و پایان نامه ام

سلام  

من اومدم آپ کنم هر کی ندونه شما دوستای خوبم می دونید که من خیلی دوس ندارم اخبار کارا و مشکلاتم و بگم ولی هوس کردم بیام یه صحبتایی بکنم. 

 

اون آزمایشا و کارای قبلیم که به نتیجه نرسید من و دکتر خیییییییییلی تلاش کردیم دکتر ایده میداد و من کار می کردم ( چیکار کنم خلاقیت که ندارم). 

دیگه نا امید شدم دکتر هم حرفاش بوی ناامیدی می داد منم یه جورایی می گفتم اگه دس برداریم  بهتر می شه دیگه تمومش کنیم بره . 

 

ولی درس اون لحظه ای که فکر می کردم دکتر هم ناامید شده چشاش برق زد و یه فکر تازه به سرش زد پیشنهاد یه انزیم دیگه رو کرد دنیا رو تو سرم زدند قرار شد زنگ بزنم این شرکت اون شرکت قیمت بگیرم اولش یه فصل کامل زدم زیر گریه و بعد مثل همیشه که کارا با گریه درس نمی شه شروع به تلفن کردم  ۱۰ تا شرکت بیشتر زنگ زده باشم دروغ نگفتم اصلا اون آنزیم و نداشتم و گفتن اگه بخواین وارد می کنین و لی حد اقل ۲ ماه طول می کشه دو تا شرکت داشتند با قیمت گرون میون خوف و رجا بودم گفتم قیمت گرونه دکتر بی خیال می شه چرا همیشه پیشبینیای من اشتباهه ؟ نتیجه رو به دکتر اعلام کردم خیلی راحت گفت می خریم و رفت اون طرف آزمایشگاه  یه چیزی از درونم گفت فوته بگو فوته بگو الان وقتشه. 

با صدایی لرزان گفتم اقای دکتر پولش چی می شه؟ 

گفت خودم می دم!!!! آنزیمو سفارش دادم  فردا کار می کنم . اگه این دفعه جواب نگیرم خییییییییییلی بد میشه بیشتر از همیشه چون پول انزیمو دکتر میده من له می شم . خواهش می کنم درکم کنین و واسم دعا منین . 

ای خدای خوب و مهربونم خواهش می کنم. 

محبوب امشب پیشنهاد یه نذر جدید و بهم داد تا حالا این نذرو نکرده بودم ولی امشب نیت کردم و اگه به خواستم برسم حتما عمل می کنم. 

 

برا همه دوستام ارزوی موفقیت و خوشبختی دارم و براتون مثل همیشه از ته دل دعا می کنم از همه مهمتر دعای همیشگی. فرقی نمیکنه پیشم باشین یا نباشین هرجا هستین شاد و خرم باشین  مریم نازنینم و محبوبه عزیز و دوست داشتنیم براتون ارزوی قبولی در دکترا رو دارم و لیلای خوبم که بتونه پایان نامشو با خوبی و خوشی و زود تموم کنه ( و دعای همیشگی)

چیکار کنم؟

سلام  

کار من شده بازدید از وبلاگای آپ نشده ی دوستان  

 

به نظر شما چیکار کنم 

 

دیگه سر نزنم خوبه؟

چیزهای کوچک در زندگی

The ''L I TT L E'' Things of Lifeچیـــزهای کوچـــک زنــدگی
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

After Sept. 11th one company invited the remaining members of other companies who had been decimated by the attack on the Twin Towers to share ! their available office space
بعد از حادثه یازدهم سپتامبر که منجر به فروریختن برج های دو قلوی معروف آمریکا شد یک شرکت از بازماندگان شرکت های دیگری که افرادش از این حادثه جان سالم به در برده بودند خواست تا از فضای در دسترس شرکت آنها استفاده کنند
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

At a morning meeting, the head of security told stories of why these people were alive and all the stories were just
در صبح روز ملاقات مدیر واحد امنیت داستان زنده ماندن این افراد را برای بقیه نقل کرد و همه این داستان ها در یک چیز مشترک بودند و آن اتفاقات کوچک بود
...
..
.
As you might know, the head of the company survived that day because his son started kindergartenمدیر شرکت آن روز نتوانست به برج برسد چرا که روز اول کودکستان پسرش بود
و باید شخصا در کودکستان حضور می یافت
Another fellow was alive because it was his turn to bring donutsهمکار دیگر زنده ماند چون نوبت او بود که برای بقیه شیرینی دونات بخرد
One woman was late because her alarm clock didn''t go off in time
یکی از خانم ها دیرش شد چون ساعت زنگدارش سر وقت زنگ نزدOne of them missed his bus
یکی دیگر نتوانست به اتوبوس برسد
One spilled food on her clothes and had to taketime to change
یکی دیگر غذا روی لباسش ریخته بود و به خاطر تعویض لباسش تاخیر کرد


One''scar wouldn''t start
اتومبیل یکی دیگر روشن نشده بود


One went back to answer the telephone
یکی دیگر درست موقع خروج از منزل به خاطر زنگ تلفن مجبور شده بود برگردد


One had achild that dawdledand didn''t get ready as soon as he should have
یکی دیگر تاخیر بچه اش باعث شده بود که نتواند سروقت حاضر شود
One couldn''tget a taxi
یکی دیگر تاکسی گیرش نیامده بود
The one that struck me was the man who put on a new pair of shoes that morning, took the various means to get to work but before he ! got there, he developed a blister on his foot. He stopped at a drugstore to buy a Band-Aid. That is why he is alive today

و یکی که مرا تحت تاثیر قرار داده بود کسی بود که آن روز صبح یک جفت کفش نو خریده بود و با وسایل مختلف سعی کرد به موقع سرکار حاضر شود. اما قبل از اینکه به برج ها برسد روی پایش تاول زده بود و به همین خاطر کنار یک دراگ استور ایستاد تا یک چسب زخم بخرد و به همین خاطر زنده ماند!


Now when I amstuck in traffic
miss an elevator
turn back to answer a ringing telephone
all the little things that annoy me
I think to myself
this is exactly where God wants me to beat this very moment

به همین خاطر هر وقت، در ترافیک گیر می افتم
آسانسوری را از دست می دهم
مجبورم برگردم تا تلفنی را جواب دهم
و همه چیزهای کوچکی که آزارم می دهد
با خودم فکر می کنم
که خدا می خواهد در این لحظه من زنده بمانم


Next time your morning seems to begoing wrong
the children are slow getting dressed
you can''t seem to find the car keys
you hit every traffic light
don''t get mad or frustrated
God is at work watching over you

دفعه بعد هم که شما حس کردید صبح تان خوب شروع نشده است
بچه ها در لباس پوشیدن تاخیر دارند
نمی توانید کلید ماشین را پیدا کنید
با چراغ قرمز روبرو می شوید
عصبانی یا افسرده نشوید
بدانید که خدا مشغول مواظبت از شماست

جملات زیبا از چارلی چاژلین

 دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم ...

 انسان اگر فقیر و گرسنه باشد بهتر از آن است که پست و بی عاطفه باشد!

 شاید بتوانی کسی را که خواب است بیدار کنی اما کسی که خود را به خواب زده هرگز!

 هنر پیش از آنکه دو بال برای پرواز به آدم بدهد، اغلب دو پای او را نیز می شکند!

 حتی تظاهر به شادی نیز برای دیگران شادی‌بخش است!

 شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی، اما حال که به آن دعوت شده‌ای تا میتوانی زیبا برقص ...

 شکست خوردن ناراحتی ندارد، آدم باید شجاع باشد تا بتواند از خودش یک احمق بسازد!

 این یکی از تضادهای زندگی ماست که آدم همیشه کار اشتباه را در بهترین زمان ممکن انجام می دهد.

 زندگی در کلوز آپ (نمای نزدیک) تراژدی و غم انگیز است و در لانگ شات (نمای دور) کمدی و خنده دار!

 حتی بهترین فرزندان نیز دشمن جان پدر و مادرانند!

 ازدواج مثل بازار رفتن است پس تا پول و احتیاج و اراده نداری بازار نرو ...

 خوشبختی فاصله این بدبختی است تا بدبختی دیگر!

 اگر شاد بودی آهسته بخند تا غم ناراحت نشود و اگر غمگین بودی آرام گریه کن تا شادی ناامید نشود.

دوست من

سلام  مریم عزیز و نازنینم خوش اومدی  

برای لحظه لحظه های زندگیت از صمیم قلب آرزوی شادی و خوش بختی می کنم

نه مثل همیشه

من دلم می خواد گریه کنم

خیلی بلند خیلی بلند و خیلی بلند


من خیلی دورم از همه چی

 

می شه تنها باشم خواهش می کنم رهام کنین


می شه نفس بکشم دارم خفه می شم یه چیزی گلومو تا حد مرگ فشار می ده

باورت می شه


می شه نگام کنی ولی تو همیشه منو نگاه کردی


خجالت می کشم خودت خوب می دونی


جاهای بهتری هم هست نه؟ ولی فکر نکنم آسمون همه جا یه رنگه


چشام دودو میزد


تو دیدی اون روز دستام چه جوری شده بود خودم خیلی ترسیده بودم راستی چم شده بود؟

فن اونجا به دادم رسید. می ترسم اگه تکرار بشه.

سطح میزو دیدی چه جوری خیس شده بود؟ باور کردنی نبود .


احساس رضایت چیز خوبیه ؟


من توجیه نیستم نمی فهمم. برام توضیحش می دی؟


کاش می شد اینجا یه نقاشی کشید. فکر کن من که اهل نقاشی نیستم.


دلم می خواد صورتک مخصوص خودمو بکشم.

دور تسلسل یعنی چی؟ نکنه واقعی باشه


می شه تمومش کنی خواهش می کنم

زندگی یعنی....

زندگی یک موهبت است 

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 

 زندگی یک فراغت است
 

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 

زندگی یک شاهکار است
 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 

 

زندگی یک سیاحت است
 

 

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 

زندگی تحسین است 

 

 

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 

 


زندگی فراوانیست
 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
 


زندگی گوهر است
 

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 

 

زندگی جنبش است
 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 

 

 

زندگی اشتیاق است
 

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 

 

زندگی تقدیر است 

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 

 

 

ادامه زیباترین کیک های عروسی(نگفتی کدومو می پسندی؟)

 

 

 

 

 

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فکر کنین از بس قشنگن آدم نمی تونه انتخاب کنه نه؟

گواهینامه

گواهینامه رانندگی پس از950 امتحان 

جام جم آنلاین: یک زن 68 ساله کره جنوبی پس از اینکه 950 بار در امتحان کتبی گواهینامه رانندگی شرکت کرد ، عاقبت قبول شده و این واقعه را جشن گرفت.

به گزارش بی بی سی ، خانم چا سا - سون 68 ساله  پس از 4 سال تلاش و 950 بار شرکت در انتحان کتبی گواهینامه رانندگی عاقبت 60 امتیاز لازم از روی 100 امتیاز این امتحان را به دست آورد و نتیجه صبر و سماجت خود را جشن گرفت.

این مادربزرگ کره ای در این مدت برای قبولی در امتحان کتبی گواهینامه رانندگی بیش از 5 میلیون وون معادل 4200 دلار آمریکایی هزینه کرد.

اکنون خانم چا که در شهر جئونجو در فاصله 210 کیلومتری سئول ، پایتخت کره جنوبی زندگی می کند باید امتحان عملی  رانندگی را بدهد تا در صورت قبولی درآن گواهینامه رانندگی خود را دریافت کند.
 
براساس قانون اداره گواهینامه رانندگی کره جنوبی  متقاضان باید در مدت 50 دقیقه به 50 پرسش گزینه ای مقررات رانندگی و نگهداری اتومبیل پاسخ دهند.

خانم چا سا - سون نخستین بار در 13 آوریل سال 2005 در امتحان کتبی گواهینامه رانندگی شرکت کرده بود.
 
خانم چا سا - سون در گفتگو با روزنامه کرئن تایمز گفت: برای فروش سبزیجات و سایر کالا ها باید از اتومبیل استفاده کرده و بنا براین به گواهینامه رانندگی نیاز دارد.

اکنون باید دید که این مادر بزرگ 68 ساله چند بار درامتحان عملی رانندگی شرکت کند تا قبول شده و سرانجام  بتواند پشت فرمان اتومبیل بنشیند.

آرزوهای ویکتور هوگو برای شما

مروری بر آرزوهای ویکتور هوگو برای شما

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،
و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،
و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی.
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.

برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،
از جمله دوستان بد و ناپایدار،
برخی نادوست، و برخی دوستدار
که دست کم یکی در میانشان
بی تردید مورد اعتمادت باشد.

و چون زندگی بدین گونه است،
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،
نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،
که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد،
تا که زیاده به خودت غرّه نشوی.

و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی
نه خیلی غیرضروری،
تا در لحظات سخت
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگهدارد.

همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند
چون این کارِ ساده ای است،
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند
و با کاربردِ درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی.

و امیدوام اگر جوان که هستی
خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
و اگر رسیده ای، به جوان نمائی اصرار نورزی
و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی
چرا که هر سنّی خوشی و ناخوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.

امیدوارم سگی را نوازش کنی
به پرنده ای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره گوش کنی
وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می دهد.
چرا که به این طریق
احساس زیبائی خواهی یافت، به رایگان.

امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی
هرچند خُرد بوده باشد
و با روئیدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.

بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی
زیرا در عمل به آن نیازمندی
و برای اینکه سالی یک بار
پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: این مالِ من است.
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است!

و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید، یا پس فردا شادمان
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید.

اگر همه ی اینها که گفتم فراهم شد
دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم!

دیدار

یاد یاران یار را میمون بود                   خاصه کان لیلی و این مجنون بود 

 

سلام مریم عزیزم ممنونم که داری میای خیلی دلم برات تنگ شده. دیدار دوستان خیلی شیرینه اونم بعد از یه مدت طولانی. امیدوارم با خبرای خوش و دست پر بیای.

۸/۸/۸۸ مبارک

طلوع زیباى شمس الشموس از مشرق کرامت و مهربانی مبارک باد

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

عیدتون مبارک

 

 

 

 

 

 السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا(ع) 

آن گاه که درهاى آسمان گشوده شد و پرتوى از نور رخشان امامت بر زمین تابید، مژده اى شادی بخش، دلهاى زمینیان را فراگرفت وتاریکناى سلطه گرى وهواپرستی، با زایش رهبرى ربّانى ورهاننده، به رسوایى افتاد.

یازدهم ذى القعده سال 148 هجرى که امام رئوف ما زاده شد، وعلى بن موسى الرضا علیه السلام به عنوان سرچشمه اى از نیکى ومهربانى وهدایت رخ نمود پناهگاهی پدید آمد که خدا پرستان را در خود گرد آورد.  

 

دوستان عزیزم می دونید از صمیم قلب چه آرزویی کردم اینکه سال دیگه شب میلاد امام رئوفه مان توی حرم ایشون باشیم.

 

زاد روز آن رهبر هشتمین بر شیفتگان حضرتش خجسته باد.

خداوند از دیدگاه ملاصدرا

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

ای بــرادر! خداوند بی نهایت است و لا مکان و بی زمان
اما بقدر فهم تو کوچک میشود
و بقدر نیاز تو فرود می آید
و بقدر آرزوی تو گسترده میشود
و بقدر ایمان تو کارگشا میشود
و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود
و به قدر دل امیدواران گرم میشود

یتیمان را پدر می شود و مادر
بی برادران را برادر می شود
بی همسرماندگان را همسر میشود
عقیمان را فرزند میشود
ناامیدان را امید می شود
گمگشتگان را راه میشود
در تاریکی ماندگان را نور میشود
رزمندگان را شمشیر می شود
پیران را عصا می شود
و محتاجان به عشق را عشق می شود

خداوند همه چیز می شود همه کس را
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس

بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا
و مغز هایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار ِناپاک
و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار

و بپرهیزید
از ناجوانمردیهــا
ناراستی ها
نامردمی ها!

چنین کنید تا ببینید که خداوند
چگونه بر سر سفره ی شما
با کاسه یی خوراک و تکه ای نان می نشیند
و بر بند تاب، با کودکانتان تاب میخورد
و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند
و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند

مگر از زندگی چه میخواهید
که در خدایی خدا یافت نمیشود؟
که به شیطان پناه میبرید؟
که در عشق یافت نمیشود
که به نفرت پناه میبرید؟
که در سلامت یافت نمیشود
که به خلاف پناه میبرید؟
و مگر حکمت زیستن را از یاد برده اید
که انسانیت را پاس نمی دارید ؟!

از سخنان ملاصدرای شیرازی

به خاطر تو

سلام محبوبم 

 

این پستو به خاطر تو دوست عزیزم می نویسم. گاهی بعضی چیزا تو زندگی هستن که واضح و مشخصن ولی باید یادآوری بشن چون ممکنه فراموش شن.محبوب یادته چند روز پیش از سلف به سمت دانشکده می رفتیم بهت گفتم محبوب دیگه خسته شدم از این فشار پایان نامه و جواب نگرفتن ها و کلا از این زندگی خسته شدم مگه چقدر آدم ظرفیت داره. وبعد گفتم کاش به قول بعضی فیلسوفای غربی دنیا و ما سوا همگی توهم بودند و هیچ چیزی وجود نداشت تو گفتی اگه به فرضم این طوری باشه ما که داریم خفتشو می کشیم حالا چه فرقی می کنه گفتم س این کابوس کی تموم می شه کی بیدار می شیمو می فهمیم همش خواب و توهم بود کی پس این عمر تموم می شه گفتی خوب گیرم که تموم شد می خوای بری اون ور چیکار کنی ولی گفتی که اگه عمر ما زودتر تموم شه ایدئولوژی خوبیه چون خفت و سختیه اینجارو حداقل کمتر می کشیم ولی بازم گفتی نه فاطمه ما اینجا داریم سختی می کشیم اون جا هم که می ریم باید بیشتر سختی بکشیم ولی الان فرصت داریم که سختیه اون ورو کمترش کنیم الانه که باید به فکر اونجا باشیم تا حداقل یه جاشو راهت باشیم محبوب اون روز ازت جدا شدم ولی به حرفت فکر کردم اینه که می گم یادآوری لازمه محبوب حرفت خیلی روم تاثیر گذاشت و از ناامیدی هام کم کرد. باور به فانی بودن . امیدوارم که همیشه شاد و سالم باشی .

شاید بی عدالتی

امروز پنجشنبه توی آزمایشگاه نشسته بودم دیدم خانم بهرامی آبدارچی گروه اومد تو گفت چراغ روشن بوده اومدم سر بزنم خوشحالم کرد. رنگش به شدت زرد بود و تنش بی نهایت رنجور حالشو پرسیدم از خستگی کار گفت و از حقوق اندک از بی عدالتی ها و بی انصافی های صاحب کارها و پیمانکارها و اونقدر گفت و گفت و بعد رفت تا بازهم به کار نظافت برسه اومدم تو بی اختیار اشکم جاری شد راست می گفت قشر ضعیفی که هیچ وقت صداشونو هیشکی نمی شنوه اونایی که به خاطر یکسری مشکلات و مسائل دارن این طوری زحمت می کشن تا نون حلال در بیارن ولی یه عده... واقعا بی انصافیه

از خودم بدم اومد اگه منم بعدا بخوام این طوری بی تفاوت رد شم.

 

بهترین لحظه های زندگی از نگاه چارلی چاپلین

- عاشق شدن
- آنقدر بخندی که دلت درد بگیره 

- بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری
- برای مسافرت به یک جای خوشگل بری
- به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی
- به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی
- از حموم که اومدی بیرون ببینی حوله ات گرمه
- آخرین امتحانت رو پاس کنی
- کسی که معمولا زیاد نمی‌بینیش ولی دلت می‌خواد ببینیش بهت تلفن کنه
- توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده نمی‌کردی پول پیدا کنی
- برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و بهش بخندی
- تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم طول بکشه
- بدون دلیل بخندی
- بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره از شما تعریف می‌کنه
- از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می‌تونی بخوابی
- آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما میاره
- عضو یک تیم باشی
- از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی
- دوستای جدید پیدا کنی
- وقتی اونو میبینی دلت هری بریزه پایین
- لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی
کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی
- یه دوست قدیمی رو دوباره ببینی و ببینی که فرقی نکرده
- عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی
- یکی رو داشته باشی که بدونی دوستت داره
- یادت بیاد که دوستای احمقت چه کارهای احمقانه ای کردند و بخندی و بخندی و باز هم بخندی
- اینها بهترین لحظه‌های زندگی هستند
قدرشون رو بدونیم
زندگی یک مشکل نیست که باید حلش کرد بلکه یک هدیه است که باید ازش لذت برد


وقتی زندگی 100 دلیل برای گریه کردن به تو نشون میده
تو 1000 دلیل برای خندیدن به اون نشون بده ...
"چارلی‌ چاپلین"

" قاصدک "

" قاصدک "

قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی؟

خوش خبر باشی، اما، ‌اما
گرد بام و در من
بی‌ثمر می‌گردی

انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند

قاصدک
در دل من همه کورند و کرند

دست بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می‌گوید
که دروغی تو، دروغ
که فریبی تو، فریب

قاصدک هان،
ولی... آخر... ای وای
راستی آیا رفتی با باد؟
با توام، آی! کجا رفتی؟ آی
راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی، جایی؟
در اجاقی طمع شعله نمی‌بندم...
خردک شرری هست هنوز؟

قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می‌گریند


مهدی اخوان ثالث

ترانسفورماسیون

امروز ترانسفورماسیون داشتم خدایا خواهش می کنم جواب بده به حق این اذان. تو هیچ وقت منو تنها نذاشتی گرچه من بنده ی خوبی برای تو نبودم.

فقط به خاطر دوستام

توی ژست قبلی یادم رفت بگم که برگشتم فقط به خاطر دو تا از دوستای عزیزم مریم جون و محبوب گلم

دلگیر

سلام 

 

الان ساعت ۵/۵ عصره و من هنوز از صبح که رفتم آزمایشگاه برنگشتم. فردا چهارشنبه به مناسبت شهادت امام جعفر صادق تعطیله در اصل ۳ روز تعطیلی ژشت سر هم. 

 

همه واسه این تعطیلات برنامه ریزی داشتن. فاطمه رفت خونشون دکترم رفت خونه ی مامانش اینا و من فقط اونا رو بدرقه کردم و بهشون گفتم خوش بگذره تعطیلات خوبی داشته باشین . دلم ولی سوخت من باید همچنان و حتی در این ایام تعطیل به زندگی آزمایشگاهیم ادامه میدادم. امروز یه کم به اتمام این ژایان نامه امیدوار شدم ولی عصر موضوعی ژیش اومد که دوباره ناامید شدم و گفتم آخه خدایا چقدر خوشی های من باید زودگذر باشه.

 عجیب ترین هدیه های عروسی

 

 

 

ترانی کامشاپاهل استرالیا یک پنگوئن ، یک زرافه ، یک بچه فیل ، یک میمون ، یک توله ببر به همراه داوازده سگ را برای هدیه عروسی خریداری کرد و نام این باغ وحش کوچک را به افتخار همسرش (پارک خانگی عروس زیبای من) نهاد.

کارول وینگر تکنسین راه سازی که در برزیل زندگی می کند ، روز ازدواجش ، عروس خانم را با یک هدیه عجیب سورپرایز کرد. این هدیه ویژه یک جسد مومیای شده ی قدیمی بود که آن را در یک حراجی عتیقه به قیمت بالیی خریداری کرده بود.

الیزا براون که به علایق همسر ورزشکار خود تامی کاملا واقف بود در روز ازدواج یک راکت بدمینتون هدیه داد که شاید برای شما چیز عجیبی نباشه، اما بد نیست این را اضافه کنیم تور وسط این راکت از موهای خود الیزا تهیه شده بود.

مارک کریستی ون، نقاش ساختمان اهل برلین، به عنوان کادوی عروسی ،18 دستگاه اتومبیل دزدی به همسرش هدیه داد که حدود یک هفته بعداز عروسی آنها را به صاحبانشان باز گرداند و به آنها گفت که این کار را فقط برای این انجام داده که به همسرش نشان دهد به خاطر او هر کاری می کند.

جاناتان رود شایر مرد عاشق پیشه آلمانی که مراسم ازدواجش را به همراه کشیش در یک هلی کوپتر بر فراز آسمانها انجام داده بود به عنوان هدیه عروسی، خودش را از هلی کوپتر پائین انداخت و در دم جان سپرد. او قبل از پریدن به عروس جوانش سیدنی گفت : این آخرین و تنها
هدیه عروسی من به تو است.

مری کامفورد در روز عروسی در مقابل میهمانان گفت که قصد دارد در این لحظه اعجاب انگیز ترین هدیه عروسی را به همسرش بدهد و بعد در مقابل چشمان حیرت زده ی میهمانان و از جمله داماد که منتظر یک کادوی بی نظیر و گران قیمت بود ، مقداری از آب بینی اش
را در دستمال کاغذی خالی کرد و به همسرش داد.

 

میلاد حضرت فاطمه زهرا بهانه ی آفرینش را به همه ی دوستان عزیزم تبریک و شادباش می گویم

همانا ما کوثر را به تو اعطا کردیم پس برای پرودگارت نماز بخوان وقربانی کن .     سوره مبارکه کوثر   آیه 2- ۱

 

خداوند از خشم فاطمه خشمگین و به سبب خشنودی او خشنود می شود، فاطمه پاره تن من است، هر کس او را بیازارد مرا آزرده است آن کس که با او دوستی ورزد با من دوستی ورزیده است. فاطمه قلب و روح من است، فاطمه بانوی زنان دو جهان است. 

            پیامبر اکرم (ص)

سلام دوستان عزیزم 

 

امیرالمومنین علی (ع) این دو عمل با هم تفاوت بسیار دارند، عملی که لذتش می رود وعواقب بد آن می ماند و عملی که زحمتش می رود و اجر و پاداش آن باقی می ماند. نهج البلاغه

دعوت به همکاری

ای روزگار فانی               کی میشود سرآیی 

هرکی بقیشو بلته یا میتونه بسرایه اقدام کنه لطفا.